اسکلت های مرد مُرده بعد از 6 سال قاتلانش را لو داد - سفر به روسیه

به گزارش خبرنگاران به نقل از روزنامه ایران، راز این جنایت هولناک حدود یک و نیم سال قبل زمانی فاش شد که مرد میانسالی به منظور ساخت استخر در حیاط خانه اش مشغول کندن زمین بود که از عمق چند متری خاک، تعدادی استخوان اسکلت انسان پیدا کرد.

وی بلافاصله موضوع را به پلیس اطلاع داد و مأموران پس از آنالیز ماجرا دریافتند اسکلت مربوط به یک مرد است که چند سالی از دفن وی می گذرد. مرد صاحبخانه به پلیس گفت: من این خانه را مدتی قبل از یک زوج جوان خریدم و می خواستم در آن بازسازی کنم اما وقتی می خواستیم زمین را برای ساخت استخر بکنیم، با این استخوان ها رو به رو شدیم.

به این ترتیب مأموران به سراغ ساکنان قبلی این خانه رفتند و در ادامه تحقیقات دریافتند در سال 92 پدر این خانواده به طرز مرموزی ناپدید شده بود و همسرش به پلیس گفته بود که شوهرش گم شده است. با توجه به اینکه پرونده مرد گمشده بلاتکلیف رها شده بود و این زن نیز با مرد دیگری ازدواج نموده بود، به وی ظنین شدند. بنابراین وی را تحت بازپرسی قرار دادند و خیلی زود این زن اعتراف کرد که همسر فعلی او در سال 92 همسر سابقش را به قتل رسانده است. بدین ترتیب مرد جوان دستگیر شد و به قتل با همدستی این زن اعتراف کرد.

صبح دیروز این زن و مرد در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. در ابتدای جلسه پسر عظیم مقتول برای متهمان قصاص خواست و همچنین معاون رئیس قوه قضائیه نیز از طرف پسر کوچک مقتول که به سن قانونی نرسیده است، برای عاملان قتل درخواست قصاص کرد.

در ادامه جلسه، مرد متهم در تشریح ماجرا گفت: اتهام قتل را قبول دارم اما قصدم کشتن او نبود. من به وسیله خواهرم با این خانواده آشنا شدم. خواهر من با فاطمه - همسر مقتول - دوست بود. آنها برای پول پیش اجاره خانه از من یک و نیم میلیون تومان پول خواستند و من هم به آنها قرض دادم. بعد هم با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آن زمان همسر من قهر نموده و تمام اموال من را تصاحب نموده و رفته بود. بچه هایم هم با من زندگی می کردند.

مرد ادامه داد: یک روز خواهرم به من تلفن کرد و گفت شوهر فاطمه او را کتک می زند و از من خواست که به یاریش بروم. وقتی به خانه آنها رسیدم، دوستم می خواست با چاقو همسرش را بکشد که من مانعش شدم اما به من حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم با چاقویی که از آشپزخانه برداشتم، او را زدم که متوجه شدم کشته شده است. خیلی ناراحت بودم. به فاطمه گفتم من به خاطر تو دوستم را کشتم و گرفتار شدم اما حالا زندگی ام نابود شد. فاطمه گفت اگر پلیس ما را دستگیر کرد، من می گویم خودم او را زده ام. آن زمان بچه های مقتول در خانه نبودند. ما جسد را همانجا رها کردیم و روز بعد با یاری فاطمه جسد را در باغچه حیاط دفن کردیم.

قاضی از مرد متهم پرسید: تو که خودت در زندگی مشترکت مشکل داشتی، با چه صلاحیتی در زندگی این زوج دخالت کردی و مرتکب قتل شدی؟ متهم گفت: من به درخواست خواهرم به آنجا رفتم و قصدم یاری بود.

در ادامه، فاطمه پای میز محاکمه ایستاد و گفت: من و شوهرم خیلی اختلاف داشتیم. او همواره مرا کتک می زد و با من بدرفتاری می کرد. شب حادثه در آشپزخانه در حال شام درست کردن بودم که دوباره شوهرم آغاز به فحاشی و کتک زدن من کرد و من هم با خواهر همسر فعلی ام تماس گرفتم و درخواست یاری کردم.

قاضی گفت: چرا طلاق نگرفتی؟

فاطمه گفت: شوهرم قبول نمی کرد. او قبلاً دو بار ازدواج نموده و همسرانش را طلاق داده بود و می گفت اگر تو هم طلاق بگیری، مردم فکر می نمایند من مسئله ای دارم. می گفت اگر لازم باشد تو را می کشم اما طلاقت نمی دهم. آن شب هم وقتی این مرد به خانه ما آمد، شوهرم می خواست او را هم بکشد که او از خودش دفاع کرد.

در ادامه، قاضی از متهم مرد پرسید که در بازپرسی ها اعتراف کردی که با همسر مقتول ارتباط نامآغاز داشتی. آیا قبول داری؟

مرد جوان در حالی که منکر این ادعا بود، گفت: من قبل از قتل هیچ ارتباطی با فاطمه نداشتم. 5 ماه بعد از قتل شوهر فاطمه به خانه پدرش در شیراز رفتم و او را از خانواده اش خواستگاری کردم. بعد هم با موافقت آنها همانجا او را به عقد موقت خودم درآوردم و الآن یک فرزند هم داریم. ما برای اینکه از این ماجرا دور باشیم به همدان رفتیم و در آنجا ساکن شدیم و فکر نمی کردیم بعد از 6 سال پرونده برملا گردد.

به این ترتیب قضات دادگاه برای تصمیم گیری درباره سرنوشت این زن و مرد و صدور رأی وارد شور شدند.