10 فیلم مشهور که هیچ کس از آن ها متنفر نیست

به گزارش سفر به روسیه، کمتر فیلمی در تاریخ سینما وجود دارد که هیچکس از آن متنفر نباشد. هر فیلمی، هر قدر محبوب، باز هم حسب سلیقه مخاطب، مخالفان خاص خود را دارد. مخالفانی که گاهی فیلم ها را با متر و معیار خود می سنجند و کاری به نظر دیگران ندارند.

10 فیلم مشهور که هیچ کس از آن ها متنفر نیست

بعضی فیلم ها با وجود اقبال از سوی منتقدان و مخاطبان خاص سینما، چندان میان عامه سینماروها محبوب نیستند و البته حالت برعکس این موضوع بیشتر صادق است: بسیاری از آثار سینمایی به رغم درخشش در گیشه ها، توانایی جلب توجه منتقدان را ندارند. مثال ها در این زمینه بسیار است.

دلایل عدم اقبال مخاطب (چه مخاطب خاص و چه مخاطب عام) متنوع است و همواره به نظرات نقادانه و غیر آن هم ارتباط ندارد؛ ممکن است بعضی از فیلم ها مناسب سن خاصی ساخته شده باشند و بعضی دیگر علاقه مندان ژانر خاصی را راضی نمایند. گاهی فیلمی مناسب خانواده نیست و گاهی با پرداختی خاص باعث عدم رضایت میان زنان یا مردان می شود. بنابراین چه به لحاظ تکنیکی و چه به لحاظ تئوریک، هر اثری توانایی پس زدن عده ای از مخاطبان احتمالی خود را دارد.

در این فهرست به مجموعه فیلم هایی خواهیم پرداخت که گرچه بی نقص نیستند اما بنا به دلایل مختلف، توانایی جلب توجه هر نوع مخاطبی را داشته اند و خلاف قاعده بالا عمل نموده اند. ممکن است در یکی از آن ها به اسم مثال ضعفی در کارگردانی به چشم بخورد یا فیلم نامه ایرادی داشته باشد اما این ضعف به وسیله عامل دیگری مانند مجذوب کنندهیت حضور بازیگران یا رویا پردازی ناب سازندگان به گونه ای جبران می شود تا حتی منتقد سخت گیر هم پس از تماشا، نمره بالایی به آن بدهد.

خلاصه که این 10 فیلم آثاری هستند که شما به راحتی می توانید با خانواده خود تماشا کنید و مطمئن باشید که در انتها کسی از انتخاب شما ایراد نخواهد گرفت. یا آن را به دوستان خود معرفی کنید و خیالتان راحت باشد که پس از تماشای فیلم قضاوت بدی درباره شما نخواهند داشت. یا حتی آن ها را در خلوت خود تماشا کنید و اطمینان داشته باشد که در انتها سرخورده نخواهید شد؛ چرا که هیچکس از این 10 فیلم متنفر نیست.

1. بازگشت به آینده (Back to the Future)

  • کارگردان: رابرت زمکیس
  • بازیگران: مایکل جی. فاکس، کریستوفر لوید
  • محصول: 1985، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.5 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 96٪

بچه ها در عصر حاضر وسایلی مانند تلفن های هوشمند یا بازی های ویدئویی جهت سرگرم شدن در اختیار دارند. در دهه 1980 میلادی چنین وسایلی در دسترس نبود و سال ها تا اواسط دهه ی نود زمان لازم بود که کنسول های بازی پیشرفت نمایند. اگر به عقب برگردیم متوجه خواهیم شد که بچه ها در نسل قبل، بسیار وابسته به کتاب های داستانی، قصه های خیالی و افسانه ها و داستان هایی بودند که قدرت تخیل آن ها را به چالش می کشید. در چنین جهانی نویسندگانی مانند آرتور سی. کلارک، فیلیپ کی. دیک و اچ. جی. ولز ارج و قرب فراوانی داشتند.

فیلم های سینمایی کوشش کردند تا با ساختن اقتباس هایی از آثار این نویسندگان، این نسل وابسته به کتاب قصه ها را به سینما بکشانند. اما در بیشتر اوقات آنچه که بر پرده سینما نقش می بست، امکان برابری با کتاب را نداشت. بنابراین هالیوود و صنعت تفریح خیلی زود به داستان ها و فیلم نامه های اوریجینال رو آورد.

فیلم سازانی مانند استیون اسپیلبرگ یا همین رابرت زمکیس با نقب زدن به داستان های دوران کودکی و رویاها و کابوس های آن موقع خود، آغاز به ساخت فیلم هایی شبیه به داستان های همان ایام کردند. نتیجه فیلمی شد مانند بازگشت به آینده که نه تنها آینه وار کودکی از دست رفته نسل قدیم را به تصویر می کشید، بلکه کودک و نوجوان نسل بعد را هم راضی ساخت.

اگر در سنین پایین اهل رویابافی بوده باشید یا هنوز غوطه خوردن در آن جهان یگانه را فراموش ننموده اید یا حتی تمایل دارید از روزمرگی فرار کنید و ساعتی در جهانیی پر از خیال غرق شوید، بازگشت به آینده دقیقا همان چیزی ست که دنبالش می شد.

رابرت زمکیس به طرز درخشانی لحن کمدی را وارد داستانی علمی- تخیلی نموده تا در انتها اوقات دلچسبی را برای مخاطبش رقم بزند.

فیلم داستان یک پسر نوجوان به نام مارتی مک فلای را روایت می نماید که به شکلی تصادفی در زمان سفر می نماید …

2. جادوگر شهر از (The Wizard of Oz)

  • کارگردان: ویکتور فلمینگ
  • بازیگران: جودی گارلند، ری بوگلر
  • محصول: 1939، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 99٪

کتاب جادوگر شهر از به طرز حیرت آوری میان بچه های دهه 1930 میلادی محبوب بود. کمپانی مترو گلدوین مایر بعد از پیروزیت فیلم سفید برفی و هفت کوتوله به فکر اقتباسی سینمایی از این کتاب محبوب افتاد و به فیلم نامه نویسانش دستور ترجمان تصویری آن را داد. در ضمن دوران، دوران معجزه تکنی کالر هم بود؛ تکنیکی که به کارگردان امکان می داد تا کیفیت رنگی فیلم را به جهان خیال انگیز کتاب نزدیک کند.

پایکوبی ها، موسیقی، جاده زرد رنگ، جهان پر از خیال و خوش رنگ و لعاب و حضور گرم جودی گارلند در نقش شخصیت اصلی، همه و همه در فیلم جادوگر شهر از باعث شد تا نتیجه نهایی فراتر از حد انتظار، بزرگسالان را هم راضی کند. کاراکتر دوروتی به همراه دوستان عجیب و غریبش که هر کدام معرف بخشی از ضعف های انسانی بودند و در نهایت رودررویی با جادوگری که شکست او اتحادشان را طلب می کرد، سبب ساز چنین اقبالی شد.

البته در کنار همه این ها جادوگر شهر از فیلمی ست که باعث می شود چه مخاطب بزرگسال و چه بچه ها به یاد آورند که جهان واقعی آن ها به هیچ وجه رویایی و پر از خواب و خیال خوش باورانه نیست. دشمنان دوروتی در ابتدای کودکی او واقعا خشن و بی رحم هستند؛ خانم گولچ هیچ اهمیتی به حیوانات نمی دهد؛ به همین علت او در ادامه به شکل یک جادوگر در برابر دوروتی ظاهر می شود.

جادوگران مختلفی که سر راه قهرمانان داستان ظاهر می شوند فقط نگران ثروت و جلال خود هستند و همین جهان اطرافشان را پر از رویاهای نفرت انگیز می نماید؛ رویاهایی که با آمدن دوروتی و دوستان عجیب و غریبش مورد تهدید قطب خیر داستان قرار می گیرد.

دوروتی نوجوانی ست که به همراه سگش در خانه ای در استان کانزاس و میان یک کشتزار زندگی می نماید. روزی طوفانی می آید و خانه و دوروتی و سگ را از جا می نماید و در سرزمینی زیبا و خیال انگیز فرود می آورد. او دوستانی می یابد اما دوست دارد هر طور شده به خانه بازشود …

3. جنگ ستارگان - سه گانه اول (Star Wars- The Original Trilogy)

  • کارگردان: جرج لوکاس، اروین کرشنر، ریچارد مارکوئد
  • بازیگران: هریسون فورد، مارک همیل
  • محصول: 1977، 1980، 1983، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.6 ، 8.7، 8.3 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 96٪، 94٪، 82٪

فارغ از اینکه فیلم اول سه گانه جنگ ستارگان بزرگترین و برترین اپرای فضایی تاریخ سینما ست، دو فیلم دیگر این مجموعه هم چه به لحاظ ساختار سینمایی و چه به لحاظ داستانی تکمیل نماینده درخشانی برای فیلم اول هستند.

سه گانه جنگ ستارگان آهسته و آرام و درست در میان زمانه ای یکی یکی ساخته شد که اتفاقات تلخ دهه هفتاد داشت تمام توان سینما را در چارچوب واقعیت زدگی از بین می برد. در چنین شرایطی جرج لوکاس حین ساخت فیلم اول حتی به خواب هم نمی دید که بتواند پس از اتمام آن، دنباله ای برایش بسازد؛ چه رسد به ساخت یک تریلوژی کامل. پس او توقعات خود را زمان اکران فیلم اول پایین نگه داشت تا آماده هر اتفاقی باشد.

اما فیلم او به سرعت به پدیده ای فراگیر تبدیل شد و آهسته و پیوسته راه خود را به دل فرهنگ عامه باز کرد. این درخشش تا جایی پیش رفت که کلمه بلاک باستر سینمایی پس از این فیلم وارد واژگان فرهنگ ها و ادبیات سینمایی شد. علت آن هم علاوه بر قدرت خلاقیت لوکاس به جهان خود بسنده فیلم اول بازمی شود که باعث می شود بدون دو فیلم بعدی هم اثر کاملی به نظر برسد.

دو فیلم بعدی این سه گانه همان جهان ابتدایی را توسعه دادند و شخصیت ها را چنان به داستان سنجاق کردند که دل کندن از ایشان برای مخاطب سخت باشد. امروز با ارزیابی تمام جوانب تعیین می شود که این مجموعه فیلم ها تمام تعیینات یک پیروزیت کامل را دارد: هم مورد توجه مخاطبان در سرتاسر جهان ست، هم منتقدان را شیفته خود نموده و هم علائم و نشانه هایش میان مردم هواداران زیادی دارد و اساسا فذاتذ از یک فیلم، دیگر یک پدیده فرهنگی ست.

چنین داستان خیالی که حتی ربات هایش شخصیت هایی یکه پیدا می نمایند و همذت پنداری مخاطب را با خود به همراه دارند باعث شد تا وسوسه همیشگی کمپانی های هالیوودی سراغش بیاید تا در قالب دنباله سازی هایی بدون وقفه کش بیاید و آن خاطرات خوش را دچار خدشه کند. دنباله سازی های امروزی شاید به لحاظ فروش کمی پیروز باشند اما هیچگاه نتوانستند پیروزیت های آن تریلوژی اصلی را تکرار نمایند.

دو ربات در پی اوبی وان کنوبی می گردند. لوک اسکای واکر جوان برای یاری به آن ها سیاره محل سکونت خود را ترک می نماید. هان سولو و اوبی وان کنوبی به آن ها می پیوندند تا به پرنسس لیا جهت نجات کهکشان ها یاری نمایند …

4. رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption)

  • کارگردان: فرانک دارابونت
  • بازیگران: تیم رابینز، مورگان فریمن
  • محصول: 1994، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 9.3 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 91٪

اینکه فیلم رستگاری در شاوشنک در صدر فهرست سایت IMDb قرار گرفته نشان دهنده محبوبیت آن میان مخاطبان عام سینما ست. داستان زندگی اندی دوفرین (با بازی بی نظیر تیم رابینز) و مسائلی که در سر راه خود برای ادامه حیات دارد، در دستان فرانک دارابونت به چنان قصه پر فراز و فرودی تبدیل شده که چونان خود زندگی با تمام مسائلش، امید به تغییر جهان اطراف را برای یک زندگی بهتر باقی می گذارد.

در چنین شرایطی بعضی از عصیان های او در قبال محیط سخت اطراف حالتی آیینی پیدا می نماید؛ فقط کافی ست سکانس پخش موسیقی در محوطه زندان و حالت یَله و بی خیال دوفرین را به یاد آورید تا برگزاری آیینی این امید به ادامه حیات را درک کنید. جهان پر از امید این فیلم در نهایت از دل نکبت متکثر می گذرد و به رستگاری می رسد؛ همانند خود زندگی.

پس فیلم رستگاری در شاوشنک برای همه ساخته شده است. چرا که نشان می دهد زندگی ما پر از روزهای زیبا و بدون ملال نیست. بلکه اراده ای ضروری است تا از پس مسائل برآید و روزهای بهتری را، چه برای خود و چه برای دیگران رقم بزند. آنچه که اندی در زندگی خود با آن روبرو می شود، شبیه به چیزی ست که برای همه پیش می آید: درست همان زمان که در زندگی خود رو به آسمان، با دستانی به نشانه تسلیم، خیال می کنیم همواره همه اتفاقات بد برای ما می افتد.

شاید همین نکته فیلم را چنین محبوب و قابل لمس برای ما می نماید؛ امید به اینکه ما هم می توانیم چونان اندی دوفرین جهان اطرافمان را به جایی بهتر برای خود و دوستانمان کنیم. فقط کافی ست اراده و توانایی لازم برای انجام چنین عملی را داشته باشیم.

صدای گیرای مورگان فریمن در نقش دوست و راوی فیلم با آن مونولوگ های پر احساس از نقاط قوت فیلم است.

اندی دوفرین بانکدار جوانی ست که به جرم قتل همسر و معشوق او به حبس ابد در زندان استانی شاوشنک محکوم می شود. او پافشاری می نماید که هیچ جرمی مرتکب نشده اما گناهکار شناخته می شود. به نظر می رسد که زندان شاوشنک آخرین محل او برای زندگی تا انتها عمر است …

5. سینما پارادیزو (Cinema paradiso)

  • کارگردان: جوزپه تورناتوره
  • بازیگران: سالواتوره کاشو، فیلیپ نوآره
  • محصول: 1989، ایتالیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.5 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 90٪

فیلمی با سه شخصیت عشق سینما در دل درام خود، به وسیله عده ای عشق سینما برای عاشقان سینما ساخته شده است. سینما پارادیزو از آن فیلم های نمونه ای است که باعث می شود مخاطبان عادی سینما پس از تماشای آن به بینندگان جدی سینما تبدیل شوند تا کمتر شبی را بدون تماشای یک فیلم بگذرانند.

حتی اگر دوستدار سینما هم نباشید، تماشای عشق پرشور و تراژیک دو جوان در راستای داستان اصلی و قرار گرفتن آن لابه لای یک حماسه سینمایی، شما را مجاب می نماید تا انتها چشم از پرده برندارید و احتمالا قطره اشکی هم برای عشاق سینه سوخته فیلم بریزید. پیوند عاطفی با یک فیلم مهم ترین چیزی ست که یک اثر می تواند به مخطب خود ارزانی دارد و سینما پارادیزو در خلق این پیوند صمیمانه هیچ کم و کسری ندارد.

هر کسی در طول زندگی خود چیزی یا کسی را از دست داده است. چیزی یا کسی که عاشقانه دوستش داشته. این فقدان می تواند از دست رفتن عشق اول زندگی، از بین رفتن یک پیوند احساسی با دوستی صمیمی یا ترک خانه و خانواده برای دست یابی به پیروزیت در زندگی فردی باشد. همین خصوصیت مشترک بین همه آدم ها، آن ها را به سالواتوره شخصیت اصلی داستان نزدیک می نماید؛ کسی که برای یک زندگی بهتر همه چیزش را گذاشت و رفت. او عشقش، خانه اش و برترین رفیقش را رها کرد تا فیلم سازی پیروز در جهان سینما شود.

فیلم از جهت دیگری هم برای عاشقان حقیقی سینما ملموس است. همه ما دوستداران حقیقی هنر هفتم بسیاری از روزها و هفته های زندگی خود را به پای سینما و عشق خود ریخته ایم بدون اینکه بدانیم در انتها فدا کردن همه چیز به پای سینما، ارزشش را داشته یا نه؟ و فیلم با همین پرسش اساسی انتها می یابد: شریک شدن همه چیزمان، حتی شادی ها و غم هایمان به پای معشوقی چون سینما تا کجا و چه مقدار ارزش پشت پا زدن به دیگر جنبه های زندگی را دارد؟ آیا در انتها با به سر آمدن زندگی، فرصت های عمر رفته ارزش تاخت زدن با رویاهای سینمایی را داشت؟ سالواتوره و آلفردوی این فیلم ما را با چنین پرسش هایی روبرو می نمایند.

کارگردانی سرشناس پس از اطلاع از مرگ آپاراتچی سینمای قدیمی محل تولدش، به یاد زادگاه خود در سیسیل می افتد. فیلم به زمان گذشته می رود و ما سالواتوره کودک را می بینیم که با مادر و خواهر خود در روستای کوچکی در سیسیل زندگی می نماید. روستایی که فقط یک دلخوشی برای او دارد: سالن سینما و آلفردویی که آنجا را می گرداند …

6. مهاجمان صندوقچه گمشده (Riders of the lost ark)

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • بازیگران: هریسون فورد، کارن آلن
  • محصول: 1981، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.4 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 95٪

مهاجمان صندوقچه گمشده اولین فیلمی ست که در آن شخصیت معروف ایندیانا جونز با بازی هریسون فورد در آن ظاهر می شود. حضور درخشان او در کنار کارگردانی خوب استیون اسپیلبرگ و فیلم نامه پر از جزئیات جرج لوکاس باعث شد تا این فیلم با توجهی جهانی روبرو شود و به سرعت میان علاقه مدان سینما محبوب شود. چنین اقبالی کمپانی سازنده فیلم را راضی کرد تا سه فیلم دیگر با موضوع این شخصیت ماندگار بسازد.

پیروزیت هریسون فورد در نقش هان سولو در فیلم جنگ ستارگان زمینه ساز خلق این شخصیت در دل یک داستان ماجراجویانه شد تا فیلمی ساخته شود که هم تخیل بزرگسالان را به چالش می کشد و هم بچه ها به راحتی با آن ارتباط برقرار می نمایند. اما باز هم این علت کافی برای چنین استقبالی چه در میان منتقدان و چه در میان مردم به نظر نمی رسد. حتما اسپیلبرگ، لوکاس و فورد چیزهای بیشتری برای به دست آوردن قلب میلیون ها انسان در چنته داشته اند.

ایندیانا جونز آنگونه که در مهاجمان صندوقه گمشده ظاهر می شود، گویی جیمز باندی ست که آن ابزارها و گجت های پیشرفته را ندارد وگرنه او برای کم کردن شر جاسوسان آلمانی چیزی از ابرجاسوس انگلیسی کم ندارد. در کنار همه این ها ساخته اسپیلبرگ از فضاسازی درخشانی بهره می برد و بعلاوه تحقیقات مفصلی برای ساخت دکورهای فیلم اجرا شده است.

اما فراتر از همه این ها فیلم دست روی نقطه ای می گذارد که برای همه ما قابل درک است: خستگی از زندگی روزمره و احتیاج به حضور در یک ماجراجویی که همه دلمردگی ها و ملال این زندگی تکراری را با خود بشوید و ببرد.

در سال 2003 شخصیت ایندیانا جونز از سوی بنیاد فیلم آمریکا دومین شخصیت برتر تمام دوران انتخاب شد. تمام این موارد کافی ست تا علتی باشند برای تماشای هر چه زودتر فیلم.

در سال 1936 نیروهای امنیتی از ایندیانا جونز تقاضا می نمایند تا مدالی را که توانایی های جادویی دارد به دست آورد. این مدال در نپال واقع شده است و جاسوسان نازی هم در پی آن می شودند. وظیفه ایندیانا رسیدن به مدال قبل از جاسوسان است …

7. داستان اسباب بازی (Toy story)

  • کارگردان: جان لاسه تِر
  • بازیگران: تام هنکس، تیم آلن
  • محصول: 1995، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.3 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 100٪

بچه ها عاشق زمان هایی هستند که با اسباب بازی های خود خیال پردازی می نمایند. اما آیا این اسباب بازی ها هم علاقه ای به صاحبان خود دارند؟ زمانی کمپانی فراوری انیمیشن پیکسار پر از این ایده های مجذوب کننده بود: اینکه اسباب بازی ها زمانی که بچه ها مشغول کار دیگری هستند، چه می نمایند؟ آیا هنوز هم در آن جهان خیالی زندگی جداگانه ای دارند؟ باید بپذیریم که این ایده معرکه فکر همه ما را، چه کودک و چه بزرگسال غلغلک می دهد.

جواب سازندگان فیلم به پرسش بالا مثبت است. آن ها جهانی خلق می نمایند که در آن زندگی جداگانه اسباب بازی ها به تصویر کشیده می شود. موجوداتی پر احساس و سرزنده که قادر هستند برای رضایت و خشنودی صاحب خود هر کاری انجام دهند. عناصر کمدی در کنار قرار دادن احساسات انسانی مانند حسادت، عشق، نفرت و ترس در وجود این موجودات باعث شده تا مخاطب با انیمیشنی سرزنده روبرو شود که داستانش برای همه قابل درک است.

ترس وودی در کنار نامطلعی باز لایت یر در قبال موقعیتش قرار می گیرد تا اتحاد آن ها در دل یک سری ماجراجویی های دیوانه وار ساخته شود. قرار گرفتن آن ها در دل شرایط روزمره انسانی و عدم تناسب آن ها با محیط پیرامون دیگر موقعیت مجذوب کننده و در عین حال کمیک داستان را شکل می دهد.

اقبال از فیلم اول این مجموعه در میان همه سلیقه ها آنقدر زیاد بود که کمپانی سازنده فیلم را ترغیب کند تا چند دنباله با همین شخصیت ها بسازد. داستان اسباب بازی هنوز هم بچه ها بسیاری را در سرتاسر جهان شیفته خود می نماید و به راحتی می توان آن را در صدر برترین انیمیشن آمریکایی تمام دوران قرار داد.

صداپیشگی تام هنکس در نقش وودی، یکی از قله های دست نیافتنی صداپیشگی در تاریخ انیمیشن سازی ست.

اندی پسر بچه شش ساله ای ست که عاشق اسباب بازی های خود است. اما او خبر ندارد که آن ها در نبود او زنده می شوند و هرکدام زندگی مخصوص به خود را دارد. وودی (یکی از اسباب بازی ها) تصور می نماید وسیله محبوب اندی است. صندلی او با آمدن یک اسباب بازی نو به خطر می افتد …

8. راتاتویی (Ratatouille)

  • کارگردان: براد برد
  • بازیگران: پاتن اسوالت، ویل آرنت
  • محصول: 2207، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 96٪

همه ما عاشق غذا خوردنیم اما شاید در عصر اینستاگرام و تبلیغات بی مزه پیج های تبلیغ فست فودها و رستوران های بد سلیقه، قدر یک غذای لذیذ را که در یک محیط آرام سرو می شود ندانیم. البته همه می دانیم که برترین سرآشپزها یا در پاریس زندگی می نمایند یا رستورانی در آنجا دارند. به همین دلایل به ظاهر بی ربط، راتاتویی فیلم خوشمزه ای برای تماشا کردن است!

والت دیزنی و پیکسار توانایی بسیاری در انسانی کردن شخصیت های غیرانسانی دارند. در اینجا با موش جوانی به نام رمی طرفیم که آرزو دارد روزی سرآشپز شود. رمی موش شاد، سرزنده و پایبند به اخلاقی ست که به پاریس می رود تا آرزوهایش را دنبال کند.

اینکه چنین داستانی را با رومانس، رفاقت، غذا و کوشش برای کسب پیروزیت ترکیب کنید و در انتها همه را به شخصیت هایی غیرانسانی نسبت دهید و همین را به نقطه قوت اصلی فیلم تبدیل کنید، کاری ست که فقط از کمپانی پیکسار برمی آید.

کوشش برای شکستن چارچوب های جامعه و دنبال کردن آرزوهای فردی، دغدغه ای ست که همه ما با آن دست در گریبانیم. حال چنین کوششی را در قامت یک موش تصور کنید؛ در چنین بستری طبیعی ست که پیروزیت های او برای ما دلنشین می شود.

مانند تمام فیلم های فراوری شده به وسیله پیکسار، اینجا هم طنز خوشایند مخصوص آن ها جریان دارد، طنزی که تجربه تماشای فیلم را دوچندان لذت بخش می نماید و سبب می شود هیچکس از فیلم گریزان نشود.

امروزه می توان معروفیت این موش سرآشپز را با سرشناس ترین موش تاریخ انیمیشن سازی یعنی جری از مجموعه تام و جری مقایسه کرد. اگر اهل لذت بردن از غذاهای خوشمزه هستید تماشای راتاتویی را از دست ندهید.

رمی موش جوانی ست که سالها در فاضلاب زندگی نموده اما پس از تماشا یک برنامه آشپزی، آینده خود را در این کار می بیند. او کوشش می نماید تا سدهای برابر خود را یکی یکی از سر راه بردارد تا بتواند به آرزویش برسد. اما وی مطلع است که باید در یک جهانی انسانی این کار را انجام دهد …

9. آواز در باران (Singin in the rain)

  • کارگردان: جین کلی، استنلی دانن
  • بازیگران: جین کلی، دبی رینولدز
  • محصول: 1952، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.3 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 100٪

دورانی وجود داشت که ژانر موزیکال در اوج بود و مردم برای تماشای نوترین آثار این ژانر مقابل سینماها صف می بستند. حتی جوایز بسیاری به پای این فیلم ها ریخته می شد و ستارگان آن ها مانند فرد آستر، جینجر راجرز یا همین جین کلی از محبوب ترین بازیگران میام مردم بودند. سال ها از آن دوران گذشته و ذائقه مخاطب عوض شده و امروز کمتر کسی آن قدر خود را به دست قدرت خیال می سپارد تا با آدم هایی که مدام زیر آواز می زنند، همراه شود؛ اما شاید آواز در باران تنها فیلم موزیکالی در تاریخ سینما باشد که تماشاگران متنفر از این ژانر را راضی می نماید.

آواز در باران داستان انتقال سینما از دوران صامت به ناطق را با نمایش جلوه هایی از واقعیت آن موقعه بازگو می نماید. این قصه در ترکیب با رنگ آمیزی درخشان تکنی کالر فیلم و کارگردانی بی نقص سازندگان، شبیه به داستان های پریان شده است. ادای دین جین کلی و استنلی دانن به هالیوود و تاریخ سینما همراه با موسیقی و ترانه ها و پایکوبی هایی دلنشین است که دل هر بیننده مخالفی را نرم می نماید.

نمایش فیلم از هر نظر یک پیروزیت کامل بود؛ فیلم برداری، تصویرسازی و بازی بازیگران در کنار یک داستان عاشقانه مجذوب کننده و پر کشش، باعث چنین پیروزیتی شد. هنوز هم سکانس پایکوبی جین کلی زیر باران با آن کلاه و لباس خیس، از سکانس های نمادین و ماندگار تاریخ سینما ست. جین کلی هفت روز برای ساخت این سکانس زمان صرف کرد و نتیجه این کوشش را هم گرفت.

آواز در باران جان می دهد برای لذت بردن در مهمانی ها و دورهمی های محبت آمیز یا خانوادگی. پس اگر در چنین جمعی قرار گرفتید و کسی از شما خواست تا فیلمی برای تماشا کردن انتخاب کنید، درنگ نکنید. این ضیافت تصویری کسی را پشیمان نخواهد کرد.

در سال های 1927 تا 1928 و در عصر سینمای صامت، دان و لینا دو ستاره سینما هستند که هر فیلم آن ها با اقبال بی نظیر مخاطب روبرو می شود. اما با ورود صدا به سینما همه چیز برای آن ها تغییر می نماید …

10. جان سخت (Die hard)

  • کارگردان: جان مک تیرنان
  • بازیگران: بروس ویلیس، آلن ریکمن
  • محصول: 1988، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.2 از 10
  • امتیاز در راتن تومیتوز: 94٪

جان سخت را پدر فیلم های اکشن عصر حاضر می دانند. فیلم هایی که در آن ها دیگر خبری از آن قهرمانان عضلانی پایبند به اصول سفت و سخت اخلاقی نیست که حتی یه حرف بی ادبانه از دهانشان خارج نمی شد. اتفاقا قهرمان این فیلم هر جا که خود لازم ببیند بد دهنی می نماید و متلکی به طرف مقابل می پراند اما هیچکدام از این ها باعث نمی شود تا با فیلمی پرده در روبرو شویم بلکه در انتها آنچه که به خاطر می آوریم قهرمانی فردی و لجباز است که تحت هیچ شرایطی حاضر نیست تسلیم شود: به همین علت هم نام فیلم جان سخت است.

غیرممکن است که به وسیله کلمات بتوان لذت تماشای دیوانگی بروس ویلیس بر پرده سینما را منتقل کرد. این تفریح با چنان ریتمی همراه است که به شما اجازه نمی دهد حین تماشای فیلم لحظه ای پلک بزنید. بله، با چنین فیلم خوبی سروکار داریم.

جان سخت، بروس ویلیس را به ستاره ای شناخته شده تبدیل کرد. مقدار استقبال از کاراکتر بی کله او در این فیلم آنقدر زیاد بود که حتی زمانی که در فیلمی دیگر هم بازی می کرد مردم توقع داشتند او از پا ننشیند و تا آخر به مبارزه ادامه دهد. موضوعی که او را در صدر قهرمانان فیلم های اکشن در دهه نود میلادی قرار می دهد؛ جایی بالاتر از بزرگانی مانند آرنولد شوارتزنگر یا سیلوستر استالونه. پس تماشای این فیلم و دنباله هایش بر هر دوست دار ژانر اکشنی واجب است.

گروهی تروریست ساختمان مرکزی یک شرکت ژاپنی در لس آنجلس را تصرف می نمایند و در شب کریسمس مهمانان جشن سال نو را به گروگان می گیرند. جان مک لین پلیسی نیویورکی ست که در آرزوی آشتی با همسرش به طور اتفاقی در همان شب به آنجا می آید. حال او باید یک تنه در برابر این گروه تا دندان مسلح بایستد …

منبع: tasteofcinema

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 8 مرداد 1400 بروزرسانی: 8 مرداد 1400 گردآورنده: russianet65.ir شناسه مطلب: 1670

به "10 فیلم مشهور که هیچ کس از آن ها متنفر نیست" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "10 فیلم مشهور که هیچ کس از آن ها متنفر نیست"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید