غرور از دست رفته امریکایی

به گزارش سفر به روسیه، حدود 244 سال است که امریکایی ها به انتقال مسالمت آمیز دولت ها در هر 4 یا 8 سال می بالند؛ افتخارشان به داشتن دولتی بر پایه قانون است نه اشخاص. همان طور که جرالد فورد نیز به این عبارت ماندگار در مراسم سوگند ریاست جمهوری اش پس از استعفای ریچارد نیکسون در سال 1974 تأکید کرد.

غرور از دست رفته امریکایی

اما همه اینها تا پیش از یورش سهمگین و شوکه کننده به ساختمان کاخ کنگره صادق بود، اتفاقی که به تحریک دونالد ترامپ رئیس جمهوری سرکش و متوهم امریکا رخ داد و به بسیاری از امریکایی ها فهماند که چگونه اعتبار و شخصیت صاحب اتاق بیضی کاخ سفید می تواند اعتبار قانون اساسی کشور را به مویی بند کند.

بدون شک تمام آنچه دموکراسی امریکایی نامیده می شود، به خودی خود از قانون اساسی بیرون نیامده است ،بلکه امریکایی های خوش شانس و هوشیار با فرستادن اشخاصی به این اتاق آن را رقم زدند. این فرایند عظیم از جورج واشنگتن آغاز شد؛ کسی که با ایجاد محدودیت دو دوره ای برای رؤسای جمهوری، آن را از دوران خودش به اجرا درآورد. پس از او جان آدامز، نخستین صاحب کاخ سفید که با آگاهی کامل از چالش های پیش روی یک جمهوریخواه جوان و هراس از عوامفریبی، بلافاصله پس از ورود به کاخ ریاست جمهوری امریکا در نامه ای به همسرش از او خواست اینگونه برای موفقیت کشورش دعا کند: هرگز جز انسان های دانا و صادق، کسی زیر این سقف قرار نگیرد. این عبارت بعدها در قابی روی دیوار بالای شومینه کاخ سفید ماندگار شد، حتی نیکسون که بسیاری او را یکی از فاسدترین رئیس جمهوری های امریکا می دانستند، زمانی که پیروزی جان اف کندی در سال 1960 تأیید شد، با وجودی که در پیشتازی لب مرزی او احتمال تقلب را می دید، اما سخاوتمندانه قدرت را به او تفویض کرد. نیکسون حتی درخواست بازشماری آرا-که حقش بود- را رد کرد و در سخنرانی کوتاهش گفت انتخابات نمونه روشنی از ثبات سیستم بر پایه قانون اساسی بود. ال گور، معاون رئیس جمهوری در سال 2000 نیز با وجودی که در رأی گیری پیروز شده بود و قربانی تصمیم جنجالی دادگاه عالی شد، همین فرایند را پیش گرفت و از هوادارانش خواست ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش را بپذیرند و گفت: این دلسردی باید به خاطر عشق به کشور فراموش شود.

انتقال قدرت و ریاست جمهوری های مسالمت آمیز تنها به خاطر نوشته های روی کاغذها اتفاق نمی افتد بلکه این افراد با کفایت هستند که آنها را وضع و به شکل درست طبق قانون اساسی رعایت می کنند، البته بخشی از این واقعیت به شانس و بواقع حضور افراد شایسته بستگی دارد و در این راه شانس با امریکا تا حدودی یار بوده است که مردانی مانند آبراهام لینکلن قبل از جنگ سرد در مسند قدرت بود، یا فرانکلین دی. روزولت را در شرایط سخت و ناامید کننده جنگ جهانی دوم داشت یا کندی که توانست بحران موشکی کوبا را بخوبی مدیریت کند. اوتو فان بیسمارک، سیاستمدار آلمانی قرن نوزدهم نیز گفته بود: خدا هوای احمق ها و مست ها و همین طور ایالات متحده امریکا را دارد.

اما همه اینها مربوط به شانس و تقدیر بود که بتدریج تمام شدند. در دوره ترامپ، امریکایی ها با انتخاب یک رئیس جمهوری ذاتاً خودشیفته که نه تنها در چهار ساله دوران ریاست جمهوری اش در برهه های مختلف، ناکارآمدی اش را به اثبات رساند که در آخرین روزهای کاری اش، بی کفایتی هایش را به بدترین شکل ممکن بروز داد. ترامپ بدون هیچ شواهدی از تقلب، اقدام برای نامآغاز خواندن انتخابات را کلید زد و هوادارانش را به تجمع چهارشنبه فراخواند، آن هم در حالی که معاونش مایک پنس با وجود اعتراضات بی پایه و اساس شماری از سناتورها و کنندگان جمهوریخواه، در حال انجام وظیفه قانونی اش برای نظارت بر شمارش آرای الکترال بود.

بسیاری از هواداران ترامپ-او 74 میلیون رأی داشت- دلسرد شده بودند اما خیلی ها تصورش را هم نمی کردند که شرایط به این راستا کشانده شود.

این خودشیفتگی امریکایی روز چهارشنبه در یک صحنه تمام عیار به نمایش درآمد، به طوری که وقتی مایک پنس با ناامید کردن ترامپ برای مداخله در فرایند شمارش آرای الکترال، پیروزی جو بایدن در انتخابات 2020 را تأیید کرد، هزاران نفر به کاخ کنگره یورش بردند و با شکستن پنجره ها، پلیس را مجبور به مداخله مسلحانه و سلطه نسبی بر آن کردند، آن هم مأموران واحد کوچک پلیس ساختمان کنگره که از جنگ 1812 تا به امروز اولین بار بود با چنین صحنه و حمله مستقیم به این ساختمان مهم امریکا روبه رو می شدند. پنس و دیگر اعضای کنگره از ساختمان به بیرون هدایت شدند و آشوبگران به دفتر نانسی پلوسی و صحن مجلس حمله کردند؛ در این میان بسیاری مجروح شدند و یک زن با شلیک گلوله کشته شد. سه نفر دیگر در واشنگتن جان باختند و حکومت نظامی در پایتخت امریکا برقرار شد.

همه این وقایع از حوالی کاخ سفید آغاز شد؛ جایی که ترامپ هوادارانش را به رفتن به سمت کاخ کنگره و حمایت قانونگذاران معترض به نتیجه انتخابات ترغیب کرد. او حتی بعد از این فراخوان با توئیتی درباره پنس بر این آتش هیزم ریخت و نوشت: پنس حتی جسارت نداشت کاری برای حفاظت از کشور و قانون اساسی مان انجام دهد.

با اوج دریافت خشونت ها، ترامپ از یکسو هوادارانش را به تظاهرات صلح آمیز فرا می خواند و از سوی دیگر با تکرار ادعاهایش برای تقلب در انتخابات و پیروزی اش در یک نتیجه بسیار نزدیک، با عباراتی مانند دوست تان دارم، شما آدم های خاصی هستید هوادارانش را تهییج می کرد.

اما این تظاهرات گسترده ثابت کرد که رعایت قانون اساسی و احترام به آن تنها به شخص رئیس جمهوری امریکا وابسته است چراکه اوست که می تواند به سوگند خود عمل کند یا کاری انجام دهد که بیشترین آسیب را به نص قانون وارد آورد، بخصوص زمانی که پای یک شورش در میان است. مایکل گرینبرگر، افسر سابق فدرال و استاد حقوق دانشگاه مریلند معتقد است: با حضور هر رئیس جمهوری دیگری، گارد ملی فدرال ضربتی فراخوانده می شد و هیچکس حتی به نزدیک ساختمان کنگره هم نمی رسید.

شماری از حقوقدانان بر این باورند که احتمال اعلام جرم کردن علیه ترامپ برای دامن زدن به یک آشوب می تواند او را به سمت تأیید مصونیت قضایی برای خودش پیش ببرد، چراکه با همه این آشوب ها، واپسین ساعات چهارشنبه مجلس کنندگان و سنا فرایند تأیید انتخابات را آغاز و تا آغازین ساعات صبح پنجشنبه به اتمام رساندند و درنهایت با افزایش خشونت ها، جمهوریخواهان بیشتری از ترامپ فاصله دریافتد. میچ مک کانل، رئیس اکثریت جمهوریخواهان سنا که ریاست مخالفان براندازی انتخابات را برعهده داشت، نیز گفت: آنها درصدد تخریب دموکراسی مان بودند اما ناکام ماندند؛ سعی داشتند در کار کنگره سنگ اندازی کنند. با این حال این آشوب شکست خورده به ما ثابت کرد که چه وظیفه خطیری در قبال حزب جمهوریخواه پیش رو داریم.

بواقع خطرات این آشوبگری زنگ خطر را برای بسیاری از جمهوریخواهان به صدا درآورد و آنها را به جبهه مقابل ترامپ کشاند. گرینبرگر افزود: آشوب های دوران جرج واشنگتن توسط خود رئیس جمهوری سرانجام یافت، چراکه او براساس قانون و جایگاه قدرت می تواند ارتش فدرال و قدرت اجرایی را برای مقابله با هر آشوب به کار بگیرد. آنچه برای نخستین بار از زمان تأسیس حزب جمهوریخواه شاهد آن بودیم این است که رئیس جمهوری خود عامل آشوب باشد و هیچ علاقه ای به سرانجام آن نشان ندهد. این واقعیت، آن را تاریخ ساز می کند. و امریکایی ها دیگر نمی توانند چندان بر خود ببالند.

منبع: Foreign Policy

منبع: ایران آنلاین
انتشار: 26 بهمن 1399 بروزرسانی: 26 بهمن 1399 گردآورنده: russianet65.ir شناسه مطلب: 1368

به "غرور از دست رفته امریکایی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "غرور از دست رفته امریکایی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید