دیالوگی از فیلم آپارتمان، ساخته بیلی وایلدر

به گزارش سفر به روسیه، آپارتمان The Apartment نام فیلمی کمدی-رمانتیک است به کارگردانی بیلی وایلدر کارگردان آمریکایی که در سال 1960 توزیع شد. در زمان خود موفقیت بسیار کسب کرد و تا ساخته شدن فهرست شیندلر آخرین فیلمی سیاه و سفیدی بود که در قرن بیستم جایزه اسکار بهترین فیلم سال را برنده شد. این فیلم در ایران و با دوبله زیبای فارسی به گویندگی استاد منوچهر نوذری به جای جک لمون به نمایش درآمد.

دیالوگی از فیلم آپارتمان، ساخته بیلی وایلدر

جهت دریافت خدمات اجرای هزینه روف گاردن با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. روف گاردن و بام سبز با بهترین قیمت و بهترین کیفیت را از ما بخواهید.

آپارتمان در سی و سومین دوره جوایز اسکار پیروز به نامزدی در ده بخش و برنده پنج جایزه اسکار شد.

ماجرای فیلم از تاریخ اول نوامبر 1959 آغاز می گردد که سی سی باکستر(با بازی جک لمون) که مردی مجرد و تنها است نزدیک چهار سال است که کارمند دفتر مرکزی یک شرکت عظیم بیمه با سی هزار کارمند در منطقه منهتن نیویورک است . وی بنا به دلایلی بعد از سرانجام ساعت کاری دیر تر به آپارتمان خود واقع در خیابان پارک غربی می رود …

یکی دیگر از مدیران متأهل و پولدار اداره دارد در کافه- محل قرار معشوقه هایش- خود را به موش مردگی می زند و دختر را در حد فرشتهٔ نجات بخش زندگیش بالا می برد و دختر این بار چشمش باز شده و دیگر گول نمی خورد و اعتراف تلخی که از فرایند طنز فیلم خارج نمی زند را با لبخند و اجرای درست شرلی مک لین به زبان می آورد که نوعی نقطه عطف فیلم و آماده شدن برای تغییر و درونی (با خود که به صورت دوم شخص بیان می گردد) در نوسان است. به خصوص جمله ای که با توجه به شغل خود مامور آسانسور به مرد می گوید: متأسفم آقای شلدریک، دیگه طاقتم تموم شده، از آسانسور بغلی استفاده کنین.

دختر در کافه (شرلی مک لین):

خواهش می کنم دوباره آغاز نکن جف! من تازه دارم فراموش می کنم. ببین جف! ما تو این تابستون دو ماه محشر رو داشتیم و تموم شد. همواره همین جوره. زن و بچه می رن سفر و آقای مدیر با یک منشی یا مانیکوریست یا آسانسورچی زن می ریزه رو هم. سپتامبر می یاد و پیک نیک تموم می شه و خداحافظ، بچه ها برمی گردن مدرسه، رئیس هم می ره پیش زنش، و دختره… یه مدت خودتو گول می زنی که مثلاً طرف زن و بچه نداره… هه… تا یک دفعه نگاه به ساعتش می اندازه و ازت می پرسه جایی رو لباسش اثر ماتیک نمونه؟! بعد تند و تیز می زنه بیرون تا سوار قطار 174 بشه و برگرده خیابون وایت پلینز. یک قهوه فوری برای خودت درست کنی. تک و تنها می شینی و فکر می کنی، و همه چی به نظرت احمقانه می یاد. (با بغض) متأسفم آقای شلدریک، دیگه طاقتم تموم شده، از آسانسور بغلی استفاده کنین. (به نقش مرد فرو می رود و آه و ناله سر می دهد) اوه نه، زنم منو نمی فهمه و خیلی وقته با هم کنار نمی یابم. تو بهترین اتفاق زندگی من بودی… (به نقشی دیگر) عزیزم به من اعتماد کن، ما از عهدش بر می یایم…. هه!….

شغل دختر مامور آسانسور اداره در ابتدا به نوعی نمادین میل به بالا رفتن و مدام مقایسه کردن خود با دیگران در او نشان می دهد. در این جا کار به گونه ای طبقه بندی شده، ارزش آدم ها را هم طبقه بندی می نماید و تن فروشی و شیوهٔ هورمن برای ترقی در این جهت خود را بروز می دهد. شیوه ای که نخست با ایجاد حس تحقیر و خود کم بینی در زنان در آن ها حس حقارت و تنهایی به وجود می آورد تا سپس با نزدیک شدن به آدم های به ظاهر مهم با میز و میزان دستمزدشان و توانایی ارتقاء شغلی بخشیدن به زیردستان، صندلیی برتر و استثمارکننده یافته اند. در جهت این بردگی جنسی خودِ برده نیز دیگر چنان به بن بست رسیده که صندلی واقعی خود را گم می نماید و در این بازی غرق می گردد. جالب است که در این فیلم، مرد کارمند ساده (جک لمون) نیز در جهت نگرش و بازی این بردگی جنسی قرار گرفته و با فداکاری جانانه ای- فارغ از مناسبات سرمایه سالارانه- دختر را از خطر مرگ و خودکشی نجات می دهد تا او هم اندک اندک به صندلی واقعی خود پی ببرد و از این بست عاطفی خارج گردد و در آخر وقتی به نظر می رسد مرد هم به بن بست روحی/ عاطفی رسیده و سقوط نموده این دختر باشد که دوان دوان در خیابان به سوی خانه ای او بدود و جهت بالا رفتن را در خود تغییر دهد.

منبع: یک پزشک
انتشار: 25 اردیبهشت 1399 بروزرسانی: 5 مهر 1399 گردآورنده: russianet65.ir شناسه مطلب: 849

به "دیالوگی از فیلم آپارتمان، ساخته بیلی وایلدر" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دیالوگی از فیلم آپارتمان، ساخته بیلی وایلدر"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید