برای هفتمین روز ری را، راستین، سعید، پونه و 172 نفر دیگر

به گزارش سفر به روسیه، خبرنگاران/کرمانشاه این یادداشت برای هفتمین روز نخندیدن ری را است، برای هفتمین روز تِکست ندادن سعید به خواهرش، هفتمین روز سوختن عکس های عروسی پونه، هفتمین روز اتاق خالی و اسباب بازی های تنهایِ راستین و هفتمین روز 172 نفر دیگر که چهارشنبه قبل در سانحه سقوط هواپیمای اوکراین جان خود را از دست دادند.

برای هفتمین روز ری را، راستین، سعید، پونه و 172 نفر دیگر

برای خواندن این یادداشت چند زن را تصور کنید که با صدایی سوزناک و با حالی ناله مانند آوازهای سوگواری را زیرلب می خوانند و میان این آواها هق هق گریه سر می دهند. این مدل عزاداری (مور) در زنان منطقه کردنشین ما برای عزاهای سنگین مرسوم است و دلم می خواهد پس زمینه خواندن این گزارش باشد.

حال هیچکدام مان از 13 دی که سردارمان را به شهادت رساندند خوب نیست. تازه مراسم های وداع و خداحافظی تمام شده بود که یک خبر تلخ دیگر از 18 دی باعث شد که حال مان هم چنان خوب نگردد، از همان صبحی که سایت ها نوشتندهواپیمای اوکراین با 176 مسافر سقوط کرده. هواپیمایی که ایرانی، کانادایی، افغان، اوکراین یا هر ملیت دیگری که مسافرانش داشتند از ذهنمان رفت.

همان ساعت های اول 71 قطعه عکس با عنوان گزارش تصویری سقوط هوایپمای اوکراین روی سایت خبرنگاران رفت و اولش هم قرمز نوشته شده بود این عکس ها حاوی تصاویر دلخراش است، عکس هایی که بعضی از دلخراش ترین های آنها از روی سایت پاک شد تا خاطر بازماندگان مکدر نگردد، اما خیلی از ما دیدیمشان و هفت روز است که حالمان خوب نیست.

می خوابیم، بلند می شویم، نان می خوریم، مصاحبه می گیریم و جلسه می رویم، ولی حالمان خوب نیست و این عکس ها مدام جلوی چشمهایمان است.

همپای خواهر سعید که لحظه های اول آنقدر حالش بد بود که نمی دانست کیِف و اوکراین با هم نسبتی دارند یا نه و مادر سعید که دور هال می چرخید در حالی که سینه می زد. همپای مادر پونه که دیگر گوشی اش را نگاه نمی کند تا چشمش به لبخند عکس عروسی نیفتد، به صورت طبیعی و جراحی نشده پونه که در قاب کنار همسرش دست به دست می گردد.

همپای پدر راستین حالمان بد است، که هفت شب است روی تخت کوچک راستین خودش را جا می دهد و می گوید: چه احساسی می تونم داشته باشم؟ احساسِ چی؟

برای آرزوهای پریسا و چشمان ری را حالمان بد است، برای پدری که قرار بود دیگر سه شنبه ها هم پیش ری را بماند، ری رایی که دیگر نیست قصه گوش کند، قصه شعبان کَر مثنوی، حالمان خوب نیست که حامد دیگر بغل ری را ندارد.

برای حال پدری که در یکی از همین عکس ها هست، لب جویی که پر از تکه لباس و کاغذ و قطعات آهن و عروسک است نشسته و درد شکستن کمرش را از همین جا می توانم در عکس ببینم که فکر نکنم هیچ دکتری بتواند درمانش کند.

حالمان برای یک لنگه کفش قرمز بچگانه افتاده کنار لاشه هواپیما خراب است، برای عروسک سوخته هایی که بچه ها لحظه آخر حسابی از ترس در بغلشان فشار داده بودند و شاید پدرهایی که بازمانده اند حتما این عروسک ها را بخواهند، چون بوی لحظه های آخر بچه هایشان را می دهد.

حتما حال نیروهای امدادی هم حالا حالاها خوب نمی گردد، آنهایی که داشتند یک تکه دست و یک تکه پا و یک انگشت را با هم جفت و جور می کردند و در کیسه های سبز و خاکستری جا می دادند، کیسه هایی که حجم زیادی از جایشان به خاطر پیکرهای نصفه و نیمه خالی بود.

نیروهای آتش نشانی هم یک هفته است درد دارند، از همان لحظه که باید قطعات پیکرها را با بیل از روی زمین جمع می کردند، قطعات پیکرهایی که با علف های خشک، آهن سوخته، تکه پارچه، سیم لپ تاپ و... آمیخته بود.

خلبان بالگردهایی که همان گرگ و میش صبح که در هوای غبارآلود روی منطقه پرواز می کردند و پیکرها و لاشه هواپیما که هنوز دود می کرد را دیدند و بعد از بالا نظاره گر 176 کیسه حمل جسد بودند که کاملا ردیف و منظم و البته بسیار سبک و توخالی کنار هم چیده شده بود، هم حال و روز خوبی ندارند.

حالمان از دیدن تصاویر مادرانی که چند نفری به سمت کهریزک برای دادن DNA می رفتند، خیلی خیلی بد است.

از تصور حال مطهره، دلارام، امیرحسین، سیاوش، رامین، شادی، حدیث و... در لحظه های آخر هم حالمان بد است، از جیغ های دم آخر و دست های که از هراس باز ماند و بغل های محکمی که شاید تنها راه فرار از ترس بود.

برای وُلودیمر هم حسابی حالمان بد است، خلبانی که در لحظه های آخر به فکر بغل کردن دخترانش بود، خلبانی که هواپیما را از مناطق مسکونی دور کرد، تلاش کرد شاید بتواند به فرودگاه برگردد و برای ما همیشه یک قهرمان است.

هرچقدر هم شمع روشن کنیم، یادبود بگیریم و پیگیری کنیم حالمان باز خوب نمی گردد چون شما دیگر برنمی شد، پدر ری را با هزار شمع هم دیگر نمی تواند برای دخترش قصه بگوید، رحیمه، الناز، امیر، آراد و... هیچوقت برنمی گردند.

همه ما حالمان بد است، انگار که برادری، همسری، خواهری کسی در پرواز 752 داشتیم که دیگر برنمی گردد.

هشتگ سقوط هواپیمای اکراین و دیگر هیچ ...

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 23 اردیبهشت 1399 بروزرسانی: 5 مهر 1399 گردآورنده: russianet65.ir شناسه مطلب: 846

به "برای هفتمین روز ری را، راستین، سعید، پونه و 172 نفر دیگر" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "برای هفتمین روز ری را، راستین، سعید، پونه و 172 نفر دیگر"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید